از نظر روان شناسی مذهبی یکی از موجبات عقبگرد مذهبی این است که اولیای مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار کنند مخصوصا هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود.
این کلامی از شهید بزرگوار مرحوم استاد مرتضی مطهری است. وی در سیری در نهج البلاغه به این مهم اشاره دارد که هر دین و مذهبی که نتواند میان یک نیاز فطری بشر و احکام خود جمع کند در نهایت این مذهب است که شکست خواهد خورد؛ چون انسان به طور طبیعی میکوشد تا آن نیاز فطری خود را بر آورده سازد، بنابراین مذهب مخالف را یا به تمام و کمال کنار می نهد، چون مخالفت فطرت است یا به آن حکم مذهبی مخالف فطرت اعتنایی نخواهد کرد. ما این شیوه دوم برخورد با احکام خلاف فطرت را در بسیاری از جوامع می یابیم ؛ زیرا یکی از آمارهایی که گاه و بی گاه منتشر می شود آمار اقبال و یا ادبار به مذهب است و یکی از شاخصههای مهم در آمار گیری نیز توجه به عمل کرد جوامع نسبت به آن گزارهها و آموزه های دستوری هر دین و مذهی است. در این تحلیلهای آماری می خوانیم که به دلیل واگرایی مثلا جوانان از فلان حکم مذهبی باید نتیجه گرفت که جوانان از دین گریزان شده اند و یا به جهت عمل به فلان حکم اقبال و رویکرد گرایش به مذهب در فلان جامعه افزایش یافته است.
یش از بیان مساله به این نکته توجه داده میشود که دین اسلام مدعی آن است که بر پایه فطرت است و احکام آن با توجه به فطرت الهی ساخته و پرداخته شده است. دین فطری به معنای دینی است که با توجه به نهاد و سرشت طبیعی و آفرینشی انسان احکام و آموزههای دستوری خود را تنظیم و وضع کرده است. بنابراین با توجه به آیات چندی از قران ، دین اسلام پذیرفته است که دین فطری باشد و به اصول فطری انسان نیز توجه داشته باشد. پس هرگاه میان یک نیاز فطری و یا اصول آن با احکام اسلامی و یا گزاره هی هستی و معرفت شناختی آن تضاد و تناقضی دیده شد، باید آن گزاره و آموزه را کنار نهاد و یقین کرد که حکم دینی نیست. چنان که ما درباره این آیه که خدواند آمد چنین میکنیم؛ زیرا آمدن درباره ذات الهی به حکم صریح عقل معنا و مفهوم درستی ندارد. پس یا آن را به کل و تمام کنار می نهیم در صورتی که یقین به کلام الهی بودن نداشته باشیم و یا آن که آن را تاویل میبریم و میگویم که مراد امر الهی است که میآید و یا چیزی مانند آن؛ و این درصورتی است که به کلام الهی بودن آن یقین داشته باشیم مانند ایات قرآن که هیچ گونه تحریف و تصحیف و تصرفی در آن نشده است. پس در تعارض میان حکم عقل و نقل به عقل و در تعارض میان فطرت و حکم شرع به حکم فطرت عمل میکنیم .
یکی از مسایل مهم در جامعه امروز ما مساله ارتباط دختر و پسر است. از نظر فروانی پرسش و پاسخهایی که دوستان از مدارس راهنمایی و دبیرستان ارایه میدهند به این مهم توجه داده شده است که بیش از هفتاد در صد پرسشها در این مقاطع تحصیلی پرسشهایی در این باره است.
فراوانی این دسته از پرسشها نه تنها امری غیر طبیعی نیست بلکه امری بسیار طبیعی است و اگر این پرسشها در این از حد از فراوانی نباشد باید در سلامت جامعه جوان ایران شک کرد.
پیش از طرح راه احتمالی پاسخگویی به این مساله باید به این نکته توجه دهم که این آمارها هیچ نشان دهنده وجود بحران در میان جوانان و یا گریز آنان از مذهب نیست. فراوانی پرسشها آن هم از سوی جوانان و بیان آن به اولیای امور پاسخگویی و مشاوره نشان میدهد که آنان دغدغه دین دارند و نه دین گریزی و برای یافتن راه حل مناسب و مشروع تلاش میکنند. از سوی دیگر این یک امرطبیعی است که از مسایل و دغدغههای روز خود بپرسند و از اولیای امور پاسخهای درست و متقن بگیرند.
میدانیم که دختران در دوره راهنمایی به بلوغ جنسی میرسند و تمایل به تشکیل خانه و خانواده و شوهر دارند. چنان که دوره دبیرستان چنین حالتی در پسران پدید میاید . اگر در شرایط دوره پیامبر اکرم بودیم به سادگی این دختران و پسران تشکیل خانواده میدادند و مساله ارتباط آنان برای آشنایی یک دیگر به جهت کوتاهی زمان ارتباط بسیار مفید و سازنده بود. ولی در شرایط کنونی که به علل نادرست اقتصادی و نیز شرایط نادرست تر اجتماعی دختر ناچار است که تا پایان دست کم دبیرستان شوهر نکند و پسران نیز تا یافتن کار و خانه و .. چنین امکانی را ندارد تا تشکیل خانه و خانواده دهند، از نظر زمانی نیز با مشکل جدی مواجه میشویم. یکی آن که زمان ارتباط طولانی میشود به جهت این که زمان تشکیل خانواده و ازدواج به تاخیر افتاده است و از سوی دیگر شرایط اجتماعی و فرهنگی و... جامعه با ادامه ارتباط مخالفت میورزد. اکنون این مشکل پدید میاید که با ارتباط دختر و پسر چگونه برخورد کنیم؟ اصولا برخورد واژه ای نادرست است. بلکه باید از رو به رو شدن با یک پدیده طبیعی سوال کنیم. آن چه باید گفت این است که این مشکل نه یک مشکل برخاسته از احکام بلکه مشکل اجتماعی است. دو راه حل طبیعی در این جا وجود دارد یا آن که بپذیریم که زمان ارتباط طبیعی کمی افزایش یابد و یا آن که شرایط اقتصادی و اجتماعی را تغییر دهیم و بگذاریم در همان زمان طبیعی ازدواج انجام گیرد و فکری دیگر برای ادامه تحصیل و .. بیاندیشم.
به هرحال مشکل ارتباط دختر و پسر و یک مشکل اجتماعی است و نه مشکل و معضل مذهبی و دینی . اسلام هیچ گاه با تشکیل خانواده که یکی از مقدمات آن اشنایی و شناخت از یک دیگر است مشکلی ندارد چنان که به نص و صراحت آیات قرآنی و سنت معتبر معصومان(ع) هرگز اسلام با فطرت انسانی درگیر نمی شود.